دو سه روزی که دگر اختلافی است بین من و او
خسته از تنها نشینی های سرد و تاریک بین من و او
آخر ای نفس غرورانه تو بس کن
تا شود گلستان رابطه ای بین من و او
می نشینیم هردو در چهر چهره هم
تا شود اندک نزدیکی بین من و او
-----------------------
می گذارم اینه ای تا دیده شود
یار دور افتاده من پیدا شود
بگفتم احوال ت از چه باشد
بگفتا تیره روزی در اینجا دل گرفته باشد
درباره این سایت